فعالیتهای ذهنی نظریات مخصوص خود را دادند ، و این دادهها هر کدام بر مبنای تفحص وتحقیقات اولیه روان شناسی و فیزیولوژی انجام گرفت ، من به نوبه خود طرح ها یی راارائه داده ام که از شناخت فیزیولوژی گرفته تا اعمال روحی نسبت به ذهن را مورد بررسی قرار داده ام که گزینه هایی از مطالب فوق را در این مرحله توضیح خواهم داد، اول از واکنش های مبدل ذهن آغاز میکنیم تا به ترتیب به فرایند کلی در ذهن برسیم ، با بررسی کوتاه واجمالی قضیه ذهن در کالبد روانی را آغاز کرده ونیاز پیشرفتی که به انسان باید برسدرا مورد بررسی قرار می دهیم،

1-آیا ذهن ترکیبی از عناصر پنج گانه طبیعی را شامل میباشد؟ اگر ازسیال که نوعی موج ضعیف به وجود می آورد آگاهی داشته باشیم خواهیم فهمیدکه طبیعت ذهن جزءمشتقات اصلی طبیعت درون وبیرون ازانسان نیست گرچه فهم این موضوع کمی سخت به نظر می اید ولی بابهره گیری از منطق خواهیم توانست جواب کاملتری را بدهیم . بدن انسان همواره از محیط پیرامون خود بهره میبرد ودائما در حال تبادل انرژی اطراف است ، گرچه تا کنون عوامل این عناصربر پایه علمی استوار نشده ولی بی نسیب نیز نشده بلکه با کمک علوم تجربی فهم موضوع انرژی ویا اتصال میدان مغناطیس دایره ای را به عنوان مغناطیس به ثمر رسانده نتیجه اینکه علوم فیزیکی و علوم ماوراءدر راستای علمی نیاز به تحقیقات زیادی دارند بااین اصل که انرژی همواره درجهان متغیراست ولی قابل فهم وکنترل ، مبنای علوم اولیه نیز تا عصر کنونی با چند تغییر وتحول نیز همین بوده ودانشمندان بسیاری تفحص خود رابر مبنای تضاد وتکامل نهاده اند ریشه ذهنی را بی آنکه اسمش را ببرند پیازچه دانسته اند که قانون تجربه از این نوع مدلها همواره نام میبرد واساس خودرا بر همین مبنا گذاشته اند ولی اولین علمی که همواره از دیگر علوم جلوتر بوده ولی بی نشان علوم ماوراءهستند که نظریات آنها جزء کوچکی به حساب می آید دراینمورد من مبنای راکار علمی را ازاین نوع علوم گرفته وبه زبان ساده ای بیان میکنم بعد طرز استفاده انسان رااز عملکرد ذهن خود را متذکر میشویم . از نظر علوم ماوراء ذهن ده کالبد روانی ویازده اتری و 124 هزار منبع تغذیه انرژی دارد، پس اصول اولیه ذهن هر انسان بر مبنای روان و دیگر علوم متداول عصر قابل بررسی نخواهد بود زیرااز این علوم میشود فقط به بررسی کلی ذهن پرداخت ، که در کل عمل اصلی از دست میرود ، بنابر این جواب سوال این است که علاوه بر پنج عنصرطبیعت بلکه از تمام نیروهای کرات دیگرنیز استفاده می کند وبر مبنای انرژی به تبادل اندیشه افراد می پردازد، که این خود جای بحث زیادی دارد زیراانسانها از نظر ضریب هوشی مثل هم نیستد ولی میشود ساخت

2- اگر علوم متافیزیک نیاز ندارد تا انسان مداری را توضیح دهد نیازش از ذهن وگرایشات آن چیست ؟ به باد داشته باشید که گرایش انسان های اولیه در این موضوع کمیت نیست بلکه اثر انتخاب انسان مداری همه چیز را به انسان داده وتامل واندیشه ای را که میتوانیم به واقعیت های روحی ونیاز های درونی به دیگران بفهمانیم اساس وبنیانش ذهن واصل تعلیم وتعالیم ات ذهنی است . که میان اندیشه ای دیگران تضاد نیست با این معنی نمی توان راکار ذهن معمولی را با یک ذهن فعال یکی دانست تا جایی که همواره پیدایش مغز انسان همانند میزبان تا جایی می تواند به انسان ها دانستن بدهد که انسان آنرا به معارف دیگران آشنا کرده باشد به این منظور چیزی نیست که از نظر علوم ماوراء مخفی شده باشد زیرا نیازش به تعالیم انسانی بیشتر از ماورایی است. نیازانسان با میانه روی به ذهن بر می گردد که خودش تا حدودی از یک منبع آسمانی تعلیم خواهد گرفت تعالیم روی ذهن اثر بخش می شود گرچه تضاد هایی نیزبااین حال به وجود خواهد آمد